ترک خود ارضایی | مشاوره و آموزش

این نوشته های دوستمون امید هست

سلام

اگه این نوشته رو داری میخونی اول میخوام برام دعا کنین.....چون دارم زجر میکشم.....دارم زجه میزنم....دارم تاوان پس میدم دارم نابود میشم....دارم تاوان گناهانم رو میدم....تویی که داری این نوشته رو میخونی.....اینو بدون که هر چیزی که اینجا مینویسم

واقعیت دردناکی که از تجربه گناه و طعم تلخ انجام گناه بدست اوردم.ای کسی که نوشته منو داری میخونی ...میخوام از زندگی نکبت بارم براتون بنویسم
از گناهان زشت و کثیفی که منو تو قعر پلیدی و کثافت فرو برده و الان عذابش رو چند برابر در این دنیا دارم میکشم....تو رو خدا تا آخرش بخون و از زندگی من درس بگیرین.....

شاید نوجوون یا جوونی که اینو بخونه درسی باشه تا به تجربه تلخ من و عذابی که الان دچارشم.دچار نشه...و هم جنین برام دعا کنین شاید خدا دلش به رحم بیاد و بهم رحم کنه....

شروع داستان گناه

در سن 12 سالگی بودم که با عملی زشت و کثیفی به نام خودارضایی آشنا شدم....نمیدونم چجوری شد که اولین بار این کارو کردم ....از روی کنجکاوی یا تحریک جنسی اما انجامش دادم.....اوایل برام لذت خاصی داشت و اینکه نمیدونستم این کار گناهه و چه مضراتی بدی داره...کم کم این حالت لذت به حالتی اعتیاد آور تبدیل شد و روزی چند بار برای یه لذت کوتاه این کارو میکردم....کم کم باعث شد تا بیشتر به مسایل سکسی رو بیارم....طوری شده بود که از هر فرصتی که برایم پیش می آمد دست به این کار زشت میزدم....بیشتر وقتها هم که با خودم تنها میشدم شروع به خودارضایی  میکردم طوری شده بود که از کوچکترین فرصت برای انجام خودارضایی و تخلیه جنسی خودم استفاده میکردم

داستان اصلی و بیشترین تاثیر در گناهان من از اواسط 14 سالگی و آشنایی با اینترنت شروع شد زمانی که با دنیای اینترنت آشنا شدم....وقتی که با سایت های
ضد اخلاقی و چت روهای سـکسی یا همون اتاق های چت آنلاین آشنا شدم.....شبها تا صبح

در سایتهای مستحجن و چت روم های سـکسی چرخ میزدم و به دنبال ارضای خود بودم غافل از اینکه خود را بسوی پرتگاهی وحشتناک به نام گناه و شهوت سوق میدم....برای خودم فانتزی سـکسی میکردم با افراد زیادی در چت روم های سکسی به ارضای شهوت افسار گسیخته خود میکردم...دیگر برای ارضای خودم از هیچ کاری فروگذار نبودم کارهایی کردم که در زمان کودکی فکرش را هم نمیکردم که زمانی من دست به این حرکات زشت بزنم....

در سن 16 سالگی عذاب وجدان شدیدی داشتم و از همون موقع فهمیدم که دارم خودمو نابود می کنم این راه بگویم که قبل از اینکه به خودارضایی واسته بشم
بچه ای نماز خون و مقید به انجام کارهای دینی بودم.نماز میخوندم ....مسجد میرفتم....روزه میگرفتم...اما بعد از شروع خودارضایی همه ی این داشته هایم رو به باد فنا دادم....و بیشترین عذابی که الان دچارم از همین ترک نماز و انجام گناه نشات میگیره....

هر بار که شروع به ترک این کار می کردم بعد از مدتی دوباره آن را انجام میدادم به طوری که دیگه از ترکش ناامید شده بودم و همبن طور هم شد...دیگه خودارضایی من به بخشی از روزگار کثیف و پر از گناه من آلوذه شده بود و هنوزم هست....کامپیوترم پر شده بود از تصاویر و فیلم های مستحجن خارجی و حتی ایرانی.....این واقعیت که در کشور ما هم فساد و گناه در آن بیداد میکنه بیشتر منو به گناه سوق میداد

این کار زشت باعث شد منی که نگاه به نامحرم رو کاری زشت میدونستم و حتی حاضر به برقراری ارتباط با نامحرم نبودم .....نگاه کردن به نامحرم برایم کاری معمولی و عادت بشه  17سالگی من هم به همین منوال گذشت...بخاطر انجام این گناه تو درسام ضعیف شدم

تو سن 18 سالگی وارد دانشگاه شدم تو رشته ای ضعیف تو دانشگاهی دورافتاده قبول شدم.برای همین افسردگی زیادی گرفتم واین باعث میشد که بیشتر به خودارضایی روی بیارم.و خودارضایی بیشتر مساویه با افسردگی و گوشه گیری بیشتر و دیگر افسار خودم رو به دست وسوسه ها و امیال دنیایی خودم داده بودم....روز به روز همه چیز بد تر میشد و من بیشتر درگردابی که خودم ساخته بودم فرو میرفتم دریغ از اینکه جوانیم را در حال تباه کردن و نابودیه...

بارها با خودم عهد بستم ....بارها توبه کردم....بعضی مواقع هم تا حدودی موفق میشدم  اما شکست میخوردم و این شکست ها بیشتر منو ناامید میکرد و باعث میشد که شدت  انجام گناه در من بیشتر بشه...شاید دیگر خدا هم از برگشتن من نامید شده.....

میدونم این حرف کفره اما به همون خدایی که می پرستم به جایی رسیده ام دیگر توانی برام نمونده

و اما ادامه این زندگی نکبت بار.......18 سالگی هم گذشت به 19 رسیدم و افسوس که 19 سالگی هم به همین منوال گذشت...رسیدم به 20 سالگی.... در اوایل  20 سالگی تا حدودی تصمیم محکمتری گرفتم و کمی به خودم سروسامان دادم....تصمیم جدی برای ترک گناه گرفتم این وبلاگ رو درست کردم و با دوستایی که مثل خودم مشکل خودارضایی داشتن آشنا شدم

فهمیدم که تنها من نیستم که همچین مشکلی دارم و افراد زیادی هستن که در دام این اعتیاد اسیرن
تا حدودی تونستم خودم رو کنترل کنم و کمی از فشار خودم رو بیرون بیارم.....
برای اولین بار تو 20 سالگی تونستم 40 روز بدون خودارضایی دووم بیارم.که برای من پیروزی بزرگی بود.اما حیف و صد افسوس که به راهم ادامه ندادم و با چند شکست.وباره افتادم تو چرخه خود ویرانگری

سن 21 سالگی من هم به همین منوال گذشت و رسیدم به 22 سالگی و تصمیم به ازدواج گرفتم.شنیده بودم که یکی از راه های خوب برای ترک این گناه ازدواج کردنه برای همین تصمیم گرفتم.که در اولین فرصت با شخص مورد علاقم ازدواج کنم....
تو اواسط 22 سالگیم بود که با دختری آشنا شدم.ازش خوشم اومد و دل رو به دریا زدم و پیشنهاد ازدواج دادم.و از شانس خوبم همون اول با جواب.مثبت روبرو شدم و خوشحال از اینکه همسر دلخواه خودم رو پیدا کردم اما غافل از اینکه پا در راهی میگذاشتم که آینده ای تلخی را انتظارم را میکشید.....در واقع با این کار خودم رو 
از چاله به چاه انداختم .....چون بعد از مدتی اسیر هواهای نفسانی کثیف یک آدمه دیگه شدم .در واقع دختری که انتخاب کرده بودم زمین تا آسمان با چیزی که فکرش را میکردم فرق داشت. من خودم که اسیر هواهای شیطانی بودم افتادم تو چنگال یک شیطان انسان نما......

نامزدم خیلی اذیتم میکرد....اوایل خیلی باهام خوب بود اما به محضی که به او دل بستم و  وابسته شدم شروع به اذیت کردن من و بخاطر ترس از دست دادن دست به گناهان بیشتری میزدم

نامزدم هم منو ترک کرد و افتادم تو چرخه خود ویرانگری شدید و  برای اینکه کمتر زجر و عذاب از دست دادن کسی که دوستش داشتم قرار بگیرم بیشتر خودارضایی میکردم.....

و این شد که 22 سالگی و 23 سالگیم هم  به هدر بره و دوباره همون آدم صفر و معتاد خودارضایی و آدمی  که تموم وجودش از گناه پر شده....
 الان که دارم این نوشته رو مینویسم اولین ماه از سن 24 سالگیم گذشته و آخرین خود ارضاییم را همین
تورو خدا برام دعا کنین که نجات پیدا کنم......
بخدا دارم زجر میکشم .....
تو رو به آبروی این ماه مبارک رمضان دعام کنین که خدا نجاتم بده
اگه هنوز هم برای خدا آبرویی ذاشته باشم من هم دعاتون میکنم و به امید روزی که خدا
هممون رو ببخشه که ما بدون خدا هیچی نیستیم
یا حق