- يكشنبه ۲ دی ۹۷
- ۱۹:۴۷
چگونه برای یک سال پــورن دیدن را متوقف کردم و چرا دیگر تماشا نمیکنم
مترجم: نسیم صحرانورد
به یاد میآورم ۱۷ ساله بودم که برای نخستین بار توجهام به پـــورنهای ایننترنتی جلب شد. ضمن اینکه مسحور این دنیای بروز تمایلات جنسی افسار گسیخته و تصاویر فانتزی شده بودم، سهم زیادی از آن نصیبم نمیشد.
در حالی که بزرگ میشدم و شروع به کشف تمایلات جنسی خود میکردم، متوجه شدم چقدر تماشای تصویر سکس بر صفحۀ تلوزیون با صمیمیت نهفته در معاشقه با انسانی دیگر در دنیای واقعی، متفاوت است. در آن زمان فکر میکردم که به تدریج بر عادت تماشای پـورن غالب خواهم آمد، اما اشتباه میکردم.
در واقع نمیدانستم که به سایت مستهجن معتاد شدهام و به همین دلیل مانند دیگر انواع اعتیاد، عادت به دیدن سایت مستهجن رفتاری بود که از صحبت کردن دربارۀ آن شرم داشتم. حتی حاضر نبودم بپذیرم که دچار مشکل هستم. البته در آن شرایط سخنانی این چنینی نیز میشنیدم؛ «نگران نباش، همه سایت مستهجن تماشا میکنند».
به صورت کاملاً فراگیر و به لحاظ فرهنگی صحبت کردن دربارۀ عادت به تماشای سایت مستهجن در قالب بحثهایی نمیگنجید که آدم دوست داشته باشد آغاز کنندهاش باشد. به همین دلیل من این موضوع را با کسی در میان نمیگذاشتم.
در آن زمان فکر میکردم این عادت را تحت کنترل خود دارم. فکر میکردم هر زمانی که بخواهم میتوانم عادت دیدن سایت مستهجن را ترک کنم. حتی چندبار سعی کردم که دیگر پورنوگرافی نبینم اما بار دیگر از سر گرفتن این عادت را به گونهای برای خود توجیه میکردم.
متوجه نبودم که دیدن پـورن تا چه اندازه ذهن من را متأثر کرده، رفتار جنسیام را تغییر داده، احساساتم را خاموش کرده و روابطم با زنان را تحت تأثیر قرار میدهد. البته بعدها متوجه شدم این تجربیات تنها برای من پیش نیامده بود.
براساس پزوهشی جدید در این زمینه، بیشتر از ۷۰% از مردان ۱۸ تا ۳۴ ساله در جریان زندگی روزمره به تماشای پورنوگرافی مینشینند. جالب اینجاست که تنها مردان مخاطبان پورنوگرافی های آنلاین نیستند بلکه بر خلاف گذشته، امروز به طور تقریبی از هر ۳ استفاده کنندۀ پورنوگرافی ۱ نفر زن است.
حالا میخواهم شفاف سخن بگویم. اگرچه در دنیای امروز تنها مردان مصرف کنندههای پورنوگرافی نیستند، من در این نوشتار از زاویه دید یک مرد دگرجنس خواه سفید پوست تجربیات خود را با شما در میان میگذارم.
اجازه بدهید به روشنی بگویم که به نظر من تمام پورنوگرافی ها در طبقه بندی پـورنهای مضر نمیگنجند. من تجربۀ دیدن پـورنهای فوق العادهای را دارم که در آنها زوجها مشغول اعمال جنسی صمیمانه و محترمانهای میشدند. البته واضح است که این گونه از پــورن تنها در سایتهای ویژه پـورنهای فمینیسیتی و در مجموعه پورنهای «زن دوستانه» قابل دسترساند. جالب اینجاست که خود عنوان «زن دوستانه» بر پیام زن ستیزانۀ نهفته در دیگر مجموعهها دلالت میکند.
به هر حال من اینجا قصد ندارم دیگران را به خاطر آنچه تماشا میکنند قضاوت کنم. من تنها از تأثیراتی که تماشای پــورن بر زندگی من گذاشت سخن میگویم. همینطور تغییراتی که بعد از ترک این عادت در زندگیم بروز کرد را با شما به اشتراک میگذارم.
موضوعی که در مورد سایت مستهجن برای من اهمیت دارد این نیست که چند درصد از مردم از این محصولات استفاده میکنند بلکه نگرانی من از این است که چه تعدادی از این استفاده کنندهها مانند من خود را معتاد به سایت مستهجن میدانند.
چنان که دکتر جفری ستینور در سال ۲۰۰۴ در کمیتهای که به منظور بررسی موضوع پورنوگرافی در مجلس سنای آمریکا تشکیل شده بود، شهادت داد: «علم مدرن ما را به این شناخت رسانده که طبیعت اعتیاد به سایت مستهجن بسیار شبیه به تأثیر اعتیاد به هروئین است».
تأثیرات مخرب سایتهای مستهجن مطالب این بخش بر اساس پژوهش صورت گرفته توسط دکتر گری بروکس در مورد پورنوگرافی تدوین شده است.
سالانه مطالعات فراوانی در رابطه با تأثیرات مخرب سایت مستهجن بر زنان و مردان در جامعه انجام میشود. در اینجا سه تأثیری را که بیش از همه با تجربیات شخصی من پیوند خورده اند عنوان میکنم:
۱. خشونت علیه زنان
پژوهشهای پرشماری ارتباط میان تماشای سایت مستهجن و افزایش خشونت و سکسیسم (جنسیت زدگی) علیه زنان را تأیید میکنند.
از جمله این تأثیرات مخرب این است که وسواس به نگاه کردن به بدن زن (تماشاگری جنسی) جای ارتباط چشمی متقابل را میگیرد. رفتاری را تبلیغ میکند که در آن به زن به عنوان ابزار برآوردن تمایل جنسی مرد نگاه میشود. از تجاوز جنسی حساسیت زدایی میشود و فرهنگ تجاوز به عنوان یک شیوۀ رفتار جنسی گسترده میشود. همچنین سایت مستهجن تصویری دروغین از زنانی نمایش میدهد که از خشونت و سوءاستفاده جنسی لذت میبرند.
۲. بی حسی٬ بیگانگی با بدن
اختلال نعوظ و ناتوانی در رسیدن به ارگاسم (اوج لذت جنسی) در صورت عدم تماشای پورنوگرافی ، غافل شدن از شناخت بدن خود، ناتوانی احساسی و بیحسی، کمبود توجه و تحمل، حافظه ضعیف و از بین رفتن تمایل به ارتباط جنسی در دنیای واقعی در نتیجۀ تماشای مداوم سکس در دنیای مجازی از دیگر تأثیرات مخرب پورنوگرافی اند.
۳. ترس از صمیمیت
تماشای سایت مستهجن باعث افزایش ناتوانی بسیاری از مردان در برقراری ارتباط صادقانه و صمیمانه با زنان، علی رغم اشتیاق آنها به گرفتن حس دوست داشته شدن از طرف یک زن میشود.
به این دلیل که پورنوگرافی نیاز جنسی ما را نسبت به نیاز ما به احساس صمیمیت در اولویت قرار میدهد. بعضی مردان در نتیجه تماشای پورنوگرافی، چنان از پیش درگیر فانتزیهای جنسی میشوند که نه تنها در صدد تقویت توانایی خود برای برقراری ارتباط عاطفی صمیمانه برنمی آیند بلکه به مرور این قابلیت را از دست میدهند.
چرا تماشای سایت مستهجن را ترک کردم
در حال تماشای پــورن، خود را انسان ریاکاری تصور میکردم. در حالی که من در زندگی روزمره مردی بودم که میکوشیدم متحد زنان باشم با تماشای پـورن به پایدار شدن فرهنگ خشن و زن ستیزانهای که در دنیای واقعی علیه آن میجنگیدم کمک میکردم.
واقعیت این بود در عنوان اکثر ویدئوهایی که به صورت آنلاین دسترسی پیدا میکردم به کلماتی چون «جنده» یا «فاحشه» بر میخوردم. این موضوع نشان از فرهنگی بود که ریشه در انقیاد و شیءانگاری زنان داشت. جایی که زن چیزی بیشتر از ابزار جنسیای که به تصرف مرد در آمده تعریف نمیشود.
اگر بخواهم کاملاً صادق باشم باید اعتراف کنم در حین تماشای پــورن دو حس متناقض شیفتگی و اشمئزاز به من دست میداد. در آن زمان ذهن من در یک وضعیت اجتماعی قرار داده شده بود تا برانگیختگی جنسی خشن و زن ستیزی پیدا کند که حتی مبتنی بر رضایت طرفین نیست.
اگر چه پذیرش این موضوع برای من بسیار سخت است اما من به مرحلهای رسیده بودم که با وجود داشتن احساس ناخوشایند فیزیکی به تماشای پـورن ادامه میدادم. در این وضعیت بود که فهمیدم درگیر نوعی از اعتیاد شدهام.
آنچه به تازگی متوجه شدهام این است که بیماری اعتیاد طیفی را شامل میشود که وسواس یک سر آن و اعتیاد شدید در سر دیگر آن قرار میگیرد.
به نظر میرسد اعتیاد من به پـورن اعتیادی ملایم بوده چون من برای ترک آن با مشکلات جدی ترک اعتیاد مواجه نشدم. کسانی که اعتیاد شدیدتری را تجربه میکنند ممکن است برای کنار گذاشتن عادت به تماشای پـورن نیاز به گرفتن کمکهای حرفهای داشته باشند.
فوریه گذشته، بعد از یک دهه مصرف محصولات پـورن، من تصمیم گرفتم تا تماشای سایت مستهجن را برای یک سال متوقف کنم. این بازۀ یک ساله را به دو دلیل برای خود تعریف کردم؛ اول اینکه ببینم آیا قادر به ترک سایت مستهجن هستم و دوم اینکه به خود فرصتی دهم تا زندگی بدون سایت مستهجن را تجربه کنم.
اگرچه ممکن است در نگاه اول ترک سایت مستهجن چندان مشکل به نظر نرسد، اما در واقع پایبند بودن به این تعهد بسیار مشکل بود.
امروز سالروز زمانی است که من زندگی بدون سایت مستهجن را از سر گرفتم.
اگر چه عملی کردن این تصمیم به ویژه برای مرد مجردی مثل من ابداً آسان نبود، آنچه در خلال این تجربه آموختم زندگی من را برای همیشه دگرگون کرد.
زندگی بعد از ترک تماشای پورنوگرافی
زندگی من در یک سالی که تماشای سایت مستهجن را کنار گذاشته ام تغییرات چشمگیری کرد:
۱. عشق و شناخت
از زمانی که سایت مستهجن تماشا نمیکنم احساس صداقتی را که برای مدتی از زندگی من محو شده بود در خود بازیافتهام. به دست آوردن دوبارۀ این راستی به من این فرصت را داد که با بسیاری از نقاط ضعف خود روبرو شوم، برای آنها راهکاری بیاندیشم و در نهایت بتوانم تجربهای عمیق از عشق به دیگری و عشق به خود داشته باشم.
همچنین متوجه شدم وقتی با یک زن سکس می کنم می توانم زمان حال را تجربه کنم و از آن لذت ببرم. در حالی که در گذشته در وضعیتی مشابه ذهن من مدام در حال تصویر کردن فانتزیهای در هم ریختهای بود که از تصاویر سایت مستهجن در ذهن من ساخته شده بود.
از طرف دیگر، این تجربه جدید به من این اجازه را میدهد که سکسیسم ناخودآگاهی که در نتیجه تماشای سایت مستهجن در من شکل گرفته بود را ترک کنم. به این ترتیب من میتوانم متحد بهتری برای زنان و کمک کردن به آنها برای رسیدن به اهداف برابری خواهانهشان باشم.
۲. بیان احساسی
یک سال زندگی بدون تماشای سایت مستهجن به من کمک کرد تا بدن خود را بشناسم و بیحسی عاطفیام را به بیان سالم احساسی تغییر دهم.
حالا سعی میکنم تا بیاموزم بیشتر از اینکه درگیر آنچه در ذهنم میگذرد باشم به عواطف قلبیام توجه کنم.
بعد از سالها تهی بودن از بیان احساسی، دوباره گریه کردن را به خاطر آوردهام.
تخلیۀ احساسات سرکوب شده چند سال اخیر راه بسیاری از لذتهای فروخورده را بر من گشوده است.
اینها همه به من کمک کرده است تا رابطه جنسی خود را از استمناء ذهنی و گسیختگی فیزیکی به یگانگی، صمیمیت و لذت بردن از حال منتقل کنم.
۳. خلاقیت و اشتیاق
اعتراف میکنم که در یک سال اخیر با جسم خود احساس راحتی بیشتری میکنم.
خیلی بیشتر از قبل از فیالبداهه بودن و پذیرفتن تفاوتهای شریک جنسیام لذت میبرم.
بیشتر از هر زمانی از زندگیام به تواناییها و احساسات خود اطمینان دارم. در نتیجه حس اعتماد به نفسم هم اقزایش یافته است.
هر روز صبح برای زنده بودنم قدردانم، به روشنی میدانم که در زندگی چه میخواهم و پرشور از کاری که در این جهان انجام میدهم از خواب بر میخیزم.
امروز زندگی من عمقی از اعتبار و قدرت پیدا کرده که پیش از این هرگز تجربه نکرده بودم.
راه پیش رو
این روزها آدمهای زیادی در اطراف من و در سراسر جهان در مورد پایان دادن به خشونت و سوءاستفاده جنسی که سالانه میلیونها زن قربانی آنند صحبت میکنند.
واضح است که تنها زنان و دختران آسیب دیدگان خشونت جنسی نیستند. من داستان زندگی مردان زیادی را شنیدهام که از انواع خشونتها و سوءاستفادههایی که نسل به نسل منتقل شده است رنج بردهاند.
اگرچه باید بدانیم تعداد بسیار بیشتری از زنها قربانی تعرض و سوءاستفاده جنسی خانگی میشوند. در مقابل در قیاس با زنها، اکثریت مرتکبان تعرض و سوءاستفاده و خشونت جنسی، مردها هستند.
من به سخن ریچارد رُهر باور دارم زمانی که میگوید: «دردی که دگرگون نشود، منتقل خواهد شد».
صحبت بر سر این است که ما مردان چگونه میتوانیم جلوی این چرخۀ خشونت را بگیریم.
چیزی که برای من روشن است این است که اگر ما به سکوت کردن درباره درد ادامه دهیم٬ هیچگاه نمیتوانیم درد کشیدن را متوقف کنیم. تنها زمانی که از سایه به سمت روشنایی حرکت کنیم میتوانیم بر قدرت ابرهایی که بر زندگی ما سایه انداختهاند غلبه کنیم.
در چند سال اخیر بسیار در مورد نابرابری، سکسیسم و خشونت علیه زنان شنیدهام. در این رابطه باور دارم که صحبت کردن از سایت مستهجن به ویژه برای مردان ضروری است.
اگر ما برای پایان دادن به خشونت علیه زنان مصمم هستیم پس باید صادقانه و باز در مورد تأثیر سایت مستهجن بر زندگی خود گفتگو کنیم.
من به عنوان کسی که برای زیستن در دنیایی سرشار از عشق، احترام و امنیت احساس تعهد میکنم، از شرمساری، بیحسی و پنهانکاریای که سایت مستهجن و اعتیاد به بار میآورد خستهام.
همینطور از خشونت، تنزل شأن و بهره کشیای که در حق زنان و کودکان اعمال میشود سخت عصبانیام.
تنها راهی که ما میتوانیم فرهنگ خشونت را دگرگون کنیم این است که صادقانه و شفاف در مورد راههایی که به صورت خودآگاه و ناخودآگاه این فرهنگ را تقویت میکنیم سخن بگوییم.
فرهنگ عشق و مراقبت تنها بر پایه راستی و درستیای که از زندگی خود ما شروع میشود میتواند ساخته شود.
زمان آن رسیده است درباره مطالبی که از سخن گفتن درباره آنها هراس داشتهایم گفتگو کنیم و بدانیم که تنها نیستیم.
زمان آن رسیده است که با بازکردن دریچه دلمان و پیوند دوباره با بدنمان، رنج خود را به عشق تبدیل کنیم.
زمان آن رسیده است که ما مردها وارد بلوغ مردانگی شویم؛ بلوغی که حرمت زندگی را میشناسد، صمیمیت را میسازد، پیوند صحیح و سلامت را رشد میدهد و از دوست داشتن و دوست داشته شدن نمیهراسد.
آیا شما با من در این راه همراهید؟
- سایتهای مبتذل
- ۲۵۲