- پنجشنبه ۲۲ آذر ۹۷
- ۰۹:۰۸
۱- اعتیاد
اولین تغییری که رخ میدهد، اثر اعتیادی است. مصرفکننده هرزهنگاری به آن معتاد میشود. وقتی آنها یک بار از مطالب هرزه استفاده کنند، دوباره به آن رجوع میکنند و این روند، بارها و بارها تکرار میشود. به نظر میرسد که این مطالب،یک محرک قدرتمند جنسی برمیانگیزد که به دنبال آن، آزادسازی شهوت، اغلب توسط خودارضایی صورت میگیرد. هرزهنگاری، تصویر بسیار قدرتمند و هیجانآلودی ایجاد میکند که دائماً به ذهن فرد خطور میکند و او آنها را در مخیله خود تفصیل میدهد.
افراد به هنگام اعتیاد به هرزهنگاری، به تنهایی نمیتوانند از شر آن خلاص شوند و آن را کنار بگذارند. علیرغم این که این اعتیاد، عواقب وخیمیمثل طلاق، از دست دادن خانواده و مواجهه با قانون (در موارد تهاجمات جنسی، آزار یا سوء استفاده از همکاران) را به دنبال دارد.
همین طور پی بردم که بسیاری از بیماران من که دارای درجه هوشی بالایی بودند، آسیبپذیرتر بودند، شاید علت آن، قدرت خیال پردازی آنان بود که آنها را بیشتر به اعتیاد نزدیک میساخت. در حالی که هر مردی در این مورد آسیب پذیر است، اما تجربه من نشان میدهد که وکلا، حسابدارها و افراد مرتبط با رسانهها، در برابر این اعتیادات، بیشتر آسیب پذیر هستند.
با این وجود، گروهبان باب ناوارو که مدت طولانی بازرس صنعت هرزهنگاری در دپارتمان پلیس لسآنجلس بوده است، میگوید: «قبول داشته باشید یا نداشته باشید، هر چه قدر افراد، باسوادتر باشند، به هرزهنگاریهای بیشتری معتاد میشوند و البته پول بیشتری هم خرج آن میکنند.
افراد بسیاری اعتراف کردهاند که اعتیاد افراطی به این مطالب داشتهاند و کل زندگیشان را صرف آن کردهاند؛ ساعتها خودارضایی کردهاند و همیشه به دنبال موارد وقیحانهتر میگردند. همانند یک معتاد الکلی یا افیونی، آنها همواره به دنبال ارضای بیشتر و مطالب مستهجنتر هستند، اما زمان بیشتری طول میکشد که ارضا شوند و OK را بگویند.»
برای غیرمعتادان،فهم طبیعت کاملاً تحریک شدة معتادان جنسی، دشوار است. هنگامیکه «موج» آنها را میگیرد، هیچ چیز نمیتواند آنها را از کار خود باز دارد، چه نگاه کردن به مطالب مستهجن همراه با استمنا باشد، چه عمل جنسی با فاحشهها، و چه تجاوز به کودکان یا یک زن باشد.
یک مثال میتواند در توصیف این مسأله کمک ساز باشد: رالف، یک معتاد جنسی است که ۱۲ سال پیش ازدواج کرده و دارای سه بچه است. او در انجام مراسم مذهبی خود فعال بوده و صادقانه به اصول والای اخلاقی پای بند بود. او به «ده فرمان» اعتقاد داشت و با زنا مخالف بود.
وقتی که هرزهنگاری به زندگی او وارد شد، منجر به اعمال جنسی او با فاحشهها شد. بعد از هر عمل، او از خدا درخواست مغفرت میکرد و گریه میکرد که این کار را دیگر تکرار نخواهد کرد، اما دوباره مرتکب این عمل میشد.
از آنجا که مقدمه هر عمل زناکارانه، استفاده از هرزهنگاری است، ما تصمیم گرفتیم که او را از وابستگی به این مطالب مستهجن رها سازیم. من از او خواستم که برای من یک چک هزار دلاری بنویسد، مبنی بر این که اگر ۹۰ روز از هرزهنگاریها استفاده نکرد، من چک را به او پس بدهم. رالف دوست داشت پولش را از دست ندهد و کاملاً از راهبرد ما پیروی میکرد.
او میگفت: «هیچ راهی برای دیدن فیلمها و مجلات کثیف برای من وجود ندارد، چرا که من میدانم با این کار، هزار دلار را از دست خواهم داد.»
او تا مدتی به طرز فوق العاده ای در برابر وسوسهها مقاومت کرد، ولی در روز هشتاد و هفتم و در یک سفر تجاری، دوباره به مطالب مستهجن روی آورد و به یک فروشگاه کتاب مراجعه کرد و به مدت ۹۰ دقیقه عنان از کف داد. وقتی که هفته بعد او را دیدم، گریه کنان اعتراف کرد که هزار دلار را از دست داده است.
از آنجا که او ۸۷ روز سنجیده عمل کرده بود، من به او یک فرصت دیگر دادم. بنابراین، یک دوره ۹۰ روزه جدی دیگر را آغاز کردیم. ما هر دو معتقد بودیم که اگر او توانسته ۸۷ روز پاک بماند، مطمئناً میتواند ۹۰ روز دیگر هم این کار را انجام دهد، خصوصاً این که، این کار به معنای بازگشت ۱۰۰۰ دلار او بود.
این بار او فقط ۱۴ روز دوام آورد. او پول خود را از دست داد و من آن را صرف کارهای خیریه کردم. او شدیداً تعهد داده بود تا اعتیاد خود را ترک کند تا بتواند زندگی خود را حفظ کند و به مبانی مذهبی خود پای بند بماند، اما موضوع این نبود.
به عقیده من، اگر او ده هزار دلار هم به من میداد، دوباره خلف وعده میکرد. هنگامیکه موج شهوت آنها را فرا میگیرد، به پیامدها و هزینههای ان بی توجهند. اعتیاد آ نها به طور مجازی بر زندگی آنها حکم میراند.
۲- تشدید
دومین مرحله، تأثیر تشدیدی است. با گذشت زمان، فرد معتاد نیازمند انواع شدیدتر، آشکارتر، منحرف تر و عجیب و غریب تر مطالب جنسی میشود تا «حال جنسی» خود را افزایش دهد. این فرآیند، یادآور اعتیاد به مواد مخدر است. با گذر زمان، همواره یک نیاز رو به افزایش برای موارد تحریک کننده تر وجود دارد تا همان تأثیر ابتدایی را داشته باشد.
اگر همسران یا دوست دخترهای آنان هم با آنان همراه شوند، آنها نهایتاً رفیق خود را مجبور میسازند تا فعالیتهای عجیب و غریب رو به افزایش جنسی انجام دهند. در بسیاری موارد، این روند منجر به قطع روابط – به هنگامیکه زن از فعالیت بیشتر امتناع میکند – میشود که اغلب نتیجة آن دعوا، جدایی یا طلاق است.
ازدواج کردن یا رابطه جنسی داشتن با یک رفیق، مشکل آنها را حل نمیکند. اعتیاد آنها و تشدید این اعتیاد، عمدتاً به علت تخیلات قدرتمند جنسی در اذهان آنان است که توسط هرزهنگاریها کاشته شده است. آنها اغلب این تخیلات جنسی همراه با استمنا را به خود آمیزش جنسی ترجیح میدهند.
این امر تقریباً همیشه، ظرفیت دوست داشتن و ابراز عشق به همسرشان در روابط خصوصی آنها را کاهش میدهد. این تخیل پردازی بسیار قوی است و موجب آزردگی خاطر همسران آنها میشود. محرک جنسی آنها، چیزی غیر از همسرانشان است و همسر آنها به سادگی میتواند این امر را حس کند و در نتیجه، اغلب احساس تنهایی و رانده شدن میکند. من تعدادی زوج مراجعه کننده داشتم که زن گریه کنان میگفت که شوهرش ترجیح میدهد تا به دیدن هرزهنگاریها و استمنا بپردازد، تا این که به او اظهار عشق نماید.
۳- حساسیت زدایی
سومین مرحله ای که رخ میدهد، حساسیت زدایی است. محتویات کتابها، مجلات و فیلمهایی که ذاتاً شوک برانگیز، شکننده تابوها، غیرمشروع، کریه و غیراخلاقی هستند، اما از لحاظ جنسی تحریک کننده اند، به هنگام اعتیاد به هرزهنگاری، قابل قبول و عادی میشوند. آن گاه فعالیتهای جنسی تشریح شده در هرزهنگاریها (بدون توجه به منحرف یا ضداجتماعی بودن آن) مشروع تلقی میشوند. در این مواقع، یک حس رو به رشد «همه این کار را انجام میدهند»، به آنها اجازه میدهد که کارهایی انجام دهند که قبلاً برای آنها غیرمشروع بود و با عقاید اخلاقی و معیارهای شخصی سابق آنها در تضاد است.
۴- فعالیت جنسی
چهارمین مرحله ای که اتفاق میافتد، افزایش تمایل برای انجام اعمال جنسی ای است که فرد در هرزهنگاریها مشاهده کرده است. این اعمال عبارتند از: بی قید و بندی جنسی، عورت نمایی، شرکت در رفتارهای جنسی گروهی، نظربازی، حضور دائمیدر روسپی خانهها، انجام اعمال جنسی با کودکان، تجاوز به عنف و آسیب وارد آوردن به خود یا طرف مقابل به هنگام عمل جنسی.
این رفتار دائماً در آنها رشد میکند و به یک اعتیاد جنسی میانجامد، به طوری که آنها خود را محصور در آن میبینند و دیگر قادر نیستند آن را تغییر دهند یا با آن مقابله کنند. به علاوه، عواقب منفی این اعتیاد در زندگی آنها بسیار بدتر است.
بسیاری از تأثیرات منفی استفاده از هرزهنگاری، توسط روان درمانگرها، پزشکها، مشاوران، وکلا و کشیشها ارائه شده است. در این بخش، ما به سراغ افرادی میرویم که دچار این اعتیاد شده اند:
تهدید زندگی زناشویی: یک مرد ۳۶ ساله متأهل، درس خوانده، یک کارشناس و از لحاظ مالی بسیار موفق، به هرزهنگاری اعتیاد پیدا کرده بود و دائماً استمنا میکرد و در عشرتکدهها حضور مییافت. او ازدواج فوق العاده ای داشت؛ دارای چهار فرزند بود و در انجام مراسم مذهبی بسیار فعال بود و مسئولیت مهمیهم به عهده گرفته بود.
او درحالی که از انجام این اعمال غیرمشروع خود احساس گناه میکرد و میدانست که این اعمال، مخالف مذهب، اخلاق و ارزشهای شخصی او است و میتواند تأثیر بالقوه مخربی بر زندگی او داشته باشد، اما معتادانه به این کار ادامه میداد؛ در حالی که در حالت عقلانی، او خواهان انجام این کارها نبود. دست او هنگامیرو شد که او همسرش را دچار بیماری مقاربتی کرد. این امر عواقب وخیمیدر زندگی زناشویی او به دنبال داشت.
زنای با محارم: یک مرد مجرد ۳۰ ساله مذهبی و معتقد، سابقه اعتیاد به هرزهنگاری داشت. او خیلی خجالتی بود و خجالت میکشید تا از زنان بزرگسال بخواهد با او دوست شوند. به همین دلیل، روابط صمیمانه ای با برادرزادههای ۴ و ۷ ساله و دوستان آنها برقرار کرد که به هتک حرمت مکرر آنها توسط او منتهی شد. او از هرزهنگاریهایی که مشاهده کرده بود، الگو گرفته و شهوت جنسی خود را بر سر این کودکان خالی میکرد.
متجاوز جنسی سریالی: رئیس شرکتی در فونیکس – تاکسون و رئیس کمیته کلیسای آن شهر که به کودکان آسیب دیده کمک میکرد، از من خواست تا به او درباره فرد متجاوز جنسی ای که با خشونت و با تهدید تفنگ و چاقو به تعدادی زن تجاوز کرده بود، مشاوره بدهم. در بررسی پیش زمینه او، من دیدم که او دارای سابقه نمونه و کودکی بدون دردسری بوده است. او همچنین دانشجوی نمونه ای در دبیرستان و دانشگاه بوده است. همسر، کودکان، کسب و کار و فعالیتهای مذهبی او کوچک ترین نشانه ای از زندگی پشت پرده یا جنبه تاریکی نداشتند.
تنها نکته منفی مهم در زندگی او، اعتیاد او به هرزهنگاری از دوران نوجوانی بود که از دیگران مخفی نگه داشته شده بود. این اعتیاد با گذشت چندین سال، تدریجاً شدت یافته بود، به طوری که نهایتاً به گذراندن ساعتها و متحمل شدن هزینههای فراوان برای دیدن فیلمهای مستهجن و استمنا با آنها، منجر شده بود.
اولین تجاوز به عنف او هنگامیرخ داد که زنی را دید که شبیه شخصیت اصلی فیلم مستهجنی بود که روز قبل دیده بود. واقعیت و تخیل آن قدر برای او مبهم شده بود که تخیلات جنسی بیمارگونه خودرا اجرا میکرد.
منبع:پزشکان بدون مرز
- سایتهای مبتذل
- ۱۸۷