ترک خود ارضایی | مشاوره و آموزش

من الان 21سالمه و دانشجوی ترم شش برق هستم...
سال اول راهنمایی بودم که خودارضایی رو شروع کردم هیچ کس یادم نداد خودم یاد گرفتم تا خونه خالی میشد این کار رو انجام میدادم و واقعا ازش لذت میبردم...اما این عمل فقط مال وقتی بود که خونه خالی میشد و بقیه اوقات این کار رو تکرار نمیکردم...کم کم یاد گرفتم که تصویرسازی جنسی بکنم و این آغاز اعتیاد من بود از سال دوم راهنمایی یادگرفتم که با تصویر استمنا کنم نه همینطوری که تا قبل اون میکردم.از سال دوم راهنمایی من هرروز تقریبا خودارضایی میکردم به محض اینکه فرصتی گیرم میومد مثلا یه دسشویی تو رخت خواب خودم چه میدونم...هرروز کارم شده بود خودارضایی و بی ربط هم نبود که از همون سال وارد دنیای اینترنت شده بودم وسایت هایی رو میدیدم که دقیقا همون چیزی بود که میخواستم...اواخر دوم راهنمایی به اعتیاد خودم پی بردم و در صدد ترکش برامدم ولی دیگه گردابی بود که توش گیر بودم مگه میشد به همین راحتی دراومد ازش؟البته شاید هرروز اینکار رو نمیکردم دوروز یه بارچه میدونم سه روز یه بار دقیقا یادم نیست ولی اینو میدونم که به یه هفته نمیرسید.قبل اون ینی از همون دوران ابتدایی به دین و خدا خیلی علاقه مند بودم و همیشه نماز میخوندم و روزه میگرفتم.واین باعث شد که به دین و خدا اتکا کنم.
تو اوایل سال سوم راهنمایی یه پسری هم کلاسمون بود که خیلی دوست داشتم باهام دوست باشه و ... و خیلی پسر پاکی بود ولی من احساس میکردم اون که اینقدر پسر پاکیه و آرومه و منم که اینطور گناه میکنم اگه به گناه کردنم ادامه بدم نمیتونم با پسری که گناه نمیکنه دوست بشم و همین شد دلیل اینکه من 20روز اوایل مدرسه رو استمنا نکنم ولی باز توبه شکستم ... گذشت و گذشت تا پایان سال اول دبیرستان که از اون موقع به بعد بیشتر رفتم تو باتلاق خودارضایی...

من تا سال اول دبیرستان هرسال شاگرد اول کلاس میشدم ولی از سال دوم که بیشتر رفتم سمت خودارضایی دیگه شاگرد اول نبودم و معدلم هم به شدت افت کرد.خودارضایی همه چیزمو ازم گرفت حتی درسمو ولی در تمام این سالها یا درحال توبه بودم یا میخواستم دوباره توبه کنم ولی کار سختی بود و هرچقدر هم که میگذشت بیشتر سخت میشد تا پایان دبیرستان بیشتر روزهایی که تونسته بودم 21 روز بود یه بار هم 2هفته تونستم خودمو نگه دارم.خودارضایی افراطی باعث شد دانشگاهی بدی قبول بشم که زمین تا اسمون با آرزوهام فاصله داشت.واسه دانشگاه از شهر خودم رفتم یه شهربزرگتر و اونجا هم هرترم پشت سر هم مشروط میشدم.ولی تو دانشگاه اوضاع حداقل بهتر بود چون کمتر فرصت میشد استمنا کنم و نمیتونستم زیاد اینکارو بکنم.و این باعث شد یه بار 23 روز یه بار 21 روز و چه میدونم دو هفته 17 روز اینا بتونم خودمو نگه دارم ولی بازم نمیتونستم کامل ترک کنم...تا رسیدم به ترم 5 که ترم پیش بود و 48 روز استمنا نکردم...که باعث شد برخلاف ترمای گذشته تمام واحدایی که برداشته بودمو پاس کنم و معدلم هم به بالای 14 برسه که یه ایام رویایی بود برای من و عالی...
اما بازهم دچارش شدم تا به یه ماه پیش یعنی امتحانات ترم شش رسیدم و تا اول خرداد هیچی نخونده بودم

اول خرداد دوباره به خودم اومدم و شروع کردم استمنا نکردن و درس خوندن که باعث شد امتحانات خرداد رو خوب پشت سربگذارم و نمیدونم هنوز همه جوابها نیومده ولی احتمالا این ترم هم مثل ترم قبل مشروط نشم و همه واحدامو پاس کنم.امروز حدودا 36روزه که استمنا نکردم وبااینکه زندگیم واقعا به هم ریختست ولی کم کم دارم دوباره شروع میکنم وفکر هم نکنم دوباره استمنا کنم چون واقعا برام کافیه اونقدر استمنا بهم ضربه زده و منو از خدا دور انداخته که نمیتونم توصیفش کنم.

 من نمیتونم بدون خدا زندگی کنم اما خدا هم میدونه که چه روزای سختی رو پشت سر گذاشتم وبرای همین واقعا تو این ایام گذشته کمکم کرده و چند بار واقعا منو از این کار عقب روند و باعث شد که این کاررو نکنم و از غیب کمک هایی بهم کرد که باعث شد من نتونم استمنا کنم.من میتونم و من ترکش خواهم کرد کامل هم ترکش میکنم و این راهیه که 10 سال پیش شروع کردم و ول کن هم نیستم.نمیخوام قیامت خودم رو به استمنای این دنیا بدم و قیامتم رو خراب کنم...

 هروقت وسوسه شدی بلافاصله وضو بگیر و اصلا صبر نکن از خدا فقط و فقط از خدا کمک بخواه و زیاد دعا کن و هرروز هدفتو تو ذهنت مرور کن که میخوای به کجا برسی و هدفت چیه و برای هدفت تلاش کن و مشغول هدفت باش و بیکار نباش تا به سمت استمنا کشیده نشی.