- يكشنبه ۲ دی ۹۷
- ۱۹:۴۰
چند وقتی بود که احساس میکردم فکرش جای دیگری است، مثل قبلترها به من اهمیت نمیداد، انگار من در زندگیاش نبودم. مرا نمیدید و نمیشنید. بیتوجهیهای او به قدری بود که مرا دلخور و ناراحت میکرد. در این میان، رابطهمان نیز روز به روز سرد و سردتر میشد.
اگر چه به او اطمینان کامل داشتم، او مرد سر به زیر و متینی است، اما گاهی فکر میکردم شاید پای زن دیگری در میان باشد.
بتازگی کمی تنبل هم شده بود و بموقع سرکارش حاضر نمیشد. میترسیدم تاخیرها و مرخصیهای بیموردش از کار بیکارش کند. مدام در گوشهای از اتاق کز میکرد و با تلفنهمراه و لپ تاپش سرگرم میشد؛ هر بار که از او انتقاد میکردم، عصبانی میشد و پرخاش میکرد.
- سایتهای مبتذل
- ۲۷۱